سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























جوان امروزی

 

داستان طناب( نویسنده نفیسه)

( طناب ) Rope The
داستان را در دلتان با صدای بلند و با توجه بخوانید. مطمئنا تا سال ها آن را در خاطر خواهید داشت.
داستان درباره یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود او پس از سال ها آماده سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود.
او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی میرفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند، به صعودش ادامه داد تا این که هوا کاملاٌ تاریک شد.
به جز تاریکی هیچ چیز دیده نمیشد سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمیتوانست چیزی ببیند حتی ماه وستاره ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند .پ کوهنورد همانطور که داشت بالا میرفت، در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود، ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هر چه تمامتر سقوط کرد..
سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس، تمامی خاطرات خوب و بد زندگیاش را به یاد میآورد. داشت فکر میکرد چقدر به مرگ نزدیک شده است که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده است.
حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود. در آن لحظات سنگین سکوت، چارهای نداشت جز اینکه فریاد بزند:
“خدایا کمکم کن”. ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه میخواهی ؟ - نجاتم بده.
- واقعاٌ فکر میکنی میتوانم نجاتت دهم.
- البته تو تنها کسی هستی که میتوانی مرا نجات دهی.
- پس آن طناب دور کمرت را ببر
برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فرا گرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.
روز بعد، گروه نجات آمدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالیکه تنها یک متر با زمین فاصله داشت!!
و شما؟ شما تا چه حد به طناب زندگی خود چسبیده اید؟ آیا تا به حال شده که طناب را رها کرده باشید؟
هیچگاه به پیامهایی که از جانب خدا برایتان فرستاده میشود شک نکنید.
هیچگاه نگویید که خداوند فراموشتان کرده یا رهایتان کرده است.
هیچگاه تصور نکنید که او از شما مراقبت نمیکند و به یاد داشته باشید خدا همواره مراقب شماست.

یه شوخی :

 

اگر او را زیاد ملاقات نکنید ، او شما را متهم به خیانت می کند .
اگر خوب لباس بپوشید ، بچه سوسول هستید .
اگر نپوشید ، یک پسر کودن هستید .
اگر کوشش کنید تا رابطه ای دراماتیک بسازید ، او می گوید قدر او را نمی دانید .
اگر کوشش نکنید ، او فکر می کند دوستش ندارید .
اگر یک دقیقه تأخیر کنید ، او غر خواهد زد که منتظر بودن سخت است .
اگر او تأخیر کند ، خواهد گفت که این یک روش زنانه است !
اگر مرد دیگری را ملاقات کنید ، شما از وقتتان خوب استفاده نکرده اید !
اگر او را با خانوم دیگری ملاقات کنید ، خوب این کاملاً طبیعی است آنها زن هستند !
اگر به زن دیگری خیره شوید ، شما را به چشم چرانی متهم می کند !
اگر او به مرد دیگری خیره شود ، خواهد گفت که : آنها فقط خوش تیپ هستند !
اگر صحبت کنید ، آنها می خواهند که شنونده باشید .
اگر شنونده باشید ، آنها می خواهند شما صحبت کنید ..     تقدیم به همه

                                                                               دوستای تازه واردم0


نوشته شده در چهارشنبه 88/10/2ساعت 2:51 عصر توسط گل نفیس نظرات ( ) |


Design By : Pichak