سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























جوان امروزی

نشان عشق

 

 

ای که می پرسی نشان عشق چیست ؟ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست !!! عشق یعنی مهر بی چون و چرا عشق یعنی کوشش بی ادعا عشق یعنی مهر بی اما‌ اگر عشق یعنی رفتن با پای سر عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان اوست عشق یعنی خواندن از چشمان او حرف های دل بدون گفتگو عشق یعنی عاشق بی زحمتی عشق یعنی بوسه بی شهوتی عشق یار مهربان زندگی بادبان و نردبان زندگی عشق یعنی دشت گلکاری شده در کویری چشمه ای جاری شده یک شقایق در میان دشت خار باور امکان با یک گل بهار در خزانی برگ ریز و زرد و سخت عشق تاب آخرین برگ درخت عشق یعنی روح را آراستن بی شمار افتادن و برخواستن عشق یعنی زشتی زیبا شده عشق یعنی گنگی گویا شده عشق یعنی گل به جای خار باش پل به جای این همه دیوار باش عشق یعنی یک نگاه آشنا دیدن افتادگان زیر پا عشق آزادی رهایی ایمنی عشق زیبایی زلالی روشنی عشق یعنی تنگ بی ماهی شده عشق یعنی ماهی راهی شده عشق یعنی آهویی آرام و رام عشق صیادی بدون تیر و دام عشق یعنی برگ روی ساقه ها عشق یعنی گل به روی شاخه ها عشق یعنی از بدی ها اجتناب بردن پروانه از لای کتاب در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر عشق آزادی رهایی ایمنی عشق زیبایی زلالی روشنی ای توانا ناتوان عشق باش پهلوانا پهلوان عشق باش ای دلاور دل بدست آورده باش در دل آزرده منزل کرده باش عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر واگذاری آب را بر تشنه تر عشق یعنی ساقی کوثر شدن بی پر و بی پیکر و بی سر شدن عشق یعنی خدمت بی منتی عشق یعنی طاعت بی جنتی گاه بربی احترامی احترام بخشش و مردی به جای انتقام عشق را دیدی خودت را خاک کن سینه ات را در حضورش چاک کن عشق آمد خویشتن را گم کن عزیز قوت ات را قوت مردم کن عزیز عشق یعنی مشکلی آسان کنی دردی از درمانده ای درمان کنی عشق یعنی خویشتن را گم کنی عشق یعنی خویش را گندم کنی عشق یعنی نان ده و از دین مپرس در مقام بخشش از آئین مپرس هر کسی او را خدایش جان دهد آدمی باید که او را نان دهد عشق آزادی رهایی ایمنی عشق زیبایی زلالی روشنی در تنور عاشقی سردی مکن در مقام عشق نامردی نکن لاف مردی میزنی مردانه باش در مسیر عاشقی افسانه باش دین نداری مردمی آزاده باش هر چه بالا میروی افتاده باش در پناه دین دکانداری مکن چون به خلوت میروی کاری مکن عشق یعنی ظاهر باطن نما باطنی آکنده از نور خدا عشق گوید مست شو گر عاقلی از شراب غیر انگوری ولی هر که با عشق آشنا شد مست شد وارد یک راه بی بن بست شد کاش در جانم شراب عشق باد خانه جانم خراب عشق باد هر کجا عشق آید و ساکن شود هر چه ناممکن بود ممکن شود در جهان هر کار خوب و ماندنیست رد پای عشق در او دیدنیست « سالک » آری عشق رمزی در دل است شرح و وصف عشق کاری مشکل است عشق یعنی شور هستی در کلام عشق یعنی شعر مستی والسلام

 


نوشته شده در دوشنبه 88/10/14ساعت 11:47 صبح توسط گل نفیس نظرات ( ) |


Design By : Pichak