جوان امروزی
با عشق من از حس پر و خالی شده ام خنیاگر شبهای خیالی شده ام جاری چو غزل باش درونم حتی... آنروز که من جام سفالی شده ام انگار با من از همه کس آشناتری از هر صدای خوب برایم صداتری با اینکه روبروی منی و مکدری تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری خاک مرا به خواب گل سرخ می بری مفهوم سر به مهر طلوع مکرری هم روح لحظه های گل یاس پرپری هرگز گمان نمی برم از من ، تو بگذری تو لحظه ی عزیز رسیدن به بندری از تو مراست وعده ی میلاد دیگری هرگز گمان نمی برم از من تو بگذری از هر صدای خوب برایم صداتری
آیینه ای به پاکی سر چشمه ی یقین
تو عطر هر سپیده و نجوای هر نسیم
لالای پر نوازش باران نم نمی
درهای ناگشوده ی معنای هر غروب
هم روح لحظه های شکوفایی و طلوع
از تو اگر که بگذرم ، از خود گذشته ام
من غرقه ی تمامی غرقاب های مرگ
من چیره می شوم به هراس غریب مرگ
از تو اگر که بگذرم از خود گذشته ام
انگار با من از همه کس آشناتری
Design By : Pichak |