جوان امروزی
میدانمت به رحمتت که خودت رحیم ترینی میدانمت به بزرگی که خودت بزرگترینی همه این میخوانمت ها و میدانمت ها بهانه ای هست تا بگویم خدایا دوستت دارم تا هستیم باید باشیم، و برای بودن باید دوست داشت، و برای دوست داشتن باید، عشق ورزید، و برای عشق ورزیدن باید من را ، تورا به فراموشی سپرد و در هم خلاصه شد. " بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در چیزی که بدان می نگری خدایا!کاش آنقدر بزرگ بودم که می توانستم دستهای تو را که برای دوستی دراز شده بود بگیرم،لمس کنم و ببوسم!کاش دستهای تو لمس کردنی بود کاش می توانستم سرم را در آغوش تو که مهربانتر و گرمتر از آغوش مادر است بگذارم و زار زار گریه کنم؛برای خودم،برای تمام کارهای بدی که کردم ،برای تمام شبهایی که با ستاره های آسمانت قهر بودم؛ برای تمام وقتهایی که یادم رفت آسمان آبی است. که یادم رفت شقایق چه رنگی است؟ خدایا! مرا ببخشای به خاطر همه ی روزهایی که پروازنکردم و مثل کبوترهای تو در آسمان آبی تو اوج نگرفتم؛غرق نشدم و گم نشدم خدایا! دستم را بگیر! اگرتو نگیریشان، من می افتم، می شکنم و می میرم خدایا! دوستت دارم.آنقدر که...اصلا چرا بگویم؟! خودت بهتر می دانی پس شب به خیر خدای مهربان من : بگذار باز هم بگویم دوستت دارم ؛ دوستت دارم ؛ دوستت دارم برای دل تنگم هیچ بهانه ای ندارم ... خوب می دونی وقتی بی تابم چه قدر بی حوصله ام حتی حوصله خودم رو هم ندارم خدایا معبودم گناهانم بسیارند بگو چگونه باز هم نگاه پر مهرت بر این بنده روسیاه باز می گردد خوب میدانم چه قدر دورم از درگاه تو ولی باز هم با تمام گستاخی بر این در می کوبم هر گاه تنها ماندم رو سیاه تر از همیشه شکستم بر هر دری کوبیدم باز که نشد هیچ چراغ نیمه سوز دستم را هم گرفتند جز درگاه تو که هر بار روسیاه تر بر این در کوبیدم آغوشت را پر مهر تر بروی من گشودی ... به فریاد این دل برس ... من از نفرین دل بنده هایت می ترسم
Design By : Pichak |