جوان امروزی
دیگر اشک هایم رانشانت نمیدهم دیگر نبودنت رابه جنون سر نمی کنم دیگر بغض های دلتنگی ام دیوانگی هایم برای دوریت ..... وناله ها شبانه ام رانشانت نمی دهم دیگر نقل رفتنت را بردر میکده وجام می ام خط نمی زنم..... اما...... اماای کاش به ماندنت حتی از نزدیکی دور دریغ نکنی میدانم..... میدانم تو از نزدیکی دور نیز هراسانی رفتنت حس غریبیست که حتی لحظات با من ودیوانگی ام با من ودل شیدایم به شیونه نداشتنت ...... باز شبهای مهتابی رابه آسمان خیره ام من هستم وماه ... من هستم وماه ودعابرای وصل.... برای باهم بودن.... برای هم بودن..... اماتو تواینبار به بهانه سردی رهایمان کردی..... انگار ماه به اشک های شبانه ام عادت کرده هرشب بجای دستانت بانگاه زیبایش اشک از چهره ام می شوید....... حرفای دلم درنگاه های ملتمسانه ام فراق ورنجش دل هویداست.... ای عشق ره به کجا می پویم... مقصدکو.... آه ای دل من نتوانستم نتوانستم فراروفراق ازمن نخواه..... من شمع عشقم و افروختن برمن رواست.... من تورا باچهره ی به غم نشسته ام بااشک وحسرتهایم تاابد دوستتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دارم حرفایه دلم خیلی سخته عاشق باشی و عشقت تورو باخودخواهی وبخاطر یکی دیگه رهات کنه وبره.... شب به گورستان تنهایی ام رفتم من بودم و او... انگار تکیه گاه ناله های شبانه ام شده.... وگریه ها ستاره های شبم... شقایق های احساس پرپرشده اند لحظات چقدرغمناک ... به چشمانم خیره اند رمق رفتن نیست ... در خود گم شده ام من و او درکنار گور تنهایی ... خاطرات رایک به یک ره سر میکنم اماباز از هم جداییم جداااااااااا ..... این روزها... چقدرسخت می گذرند نگاهم به ویرانیه رویاهایم.... حسرت وبی روحیه کلامم... انگار لحظات چنگ بر گذره زمانند... آه ای کاش زمان بایستد... زمان بایستد وتنهاییم را سر دهد... وای بر سینه گداخته ام... انگار غم دنیا به آغوش دارم افسوس ... افسوس از بی مهریت ... انتظار .... وباز انتظار... کلامم چقدر بوی دلتنگی می دهد... رسیدم ... رسیدم به انتهایه ایستادن.... ایستادم که از پای بیفتم.... حرفایه دلم
Design By : Pichak |