جوان امروزی
خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره به کسی توجه نمیکنه از کسی خجالت نمیکشه می باره و می باره و می باره اینقدر می باره تا آبی بشه کاش کاش می شد مثل آسمون بود کاش می شد وقتی دلت گرفت آنقدر بباری تا بالاخره آفتابی بشی بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده انگار نه انگار که غمی بوده همه چیز فراموشت بشه...!!! کاش می شد چارلی چاپلین: با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه ،رختخواب خرید ولی خواب نه،ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ولی احترام نه،می توان کتاب خرید ولی دانش نه،دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه مطالب زیر معناهایی ازعشق است که خواندن آنها خالی از لطف نیست عشق آمپول ب کمپلکس است که سالها بدنبال آن می گردیم عشق اتوبانی است که تا ابدیت می رود عشق آسانسورحیات بشر است وای بحال کسی که توی این آسانسور گیر کند عشق قند متافیزیکی است که دردل آدم آب میشود عشق نردبانی است که ماراازخود بالا می کشد عشق همان فعل وانفعالاتی است که دربرابر گل سرخ به مادست می دهد عشق عزرائیل زیبایی است که وقتی می رسد چشم مارا می گیردوقبض روح راامضاءمی کند عشق اولین آهی است که درآئیینه کشیده ایم عشق اولین حقوق ما ازباجه معرفت است عشق خریدوفروش پایاپای عاشق ومعشوق است عشق لک لکی است که روی درخت خاطرات ما لانه کرده است عشق مقصد نیست بلکه مرکبی است برای رسیدن به مقصد عشق تنها مهمانی است که بدون دعوت واردمی شود کافیست درخانه قلب را بازبگذارید عشق بینایی رامی گیرد ودوست داشتن می دهد عشق صدای فاصله ها ,فاصله ها یی که غرق ابهامند عشق تنها دردی است که بیمار بدنبال علاج آن نیست زیرادردعشق برایش مطلوبتر ازسلامتی است یعنی عشق این همه معنا دارد پس خوش به حال آنهای که عاشقند واین همه معنا دارند خلاصه اینکه بی عشق ما سنگ ,ما هیچ... اینها تعریفهای ما آدمها ازعشق است اما به نظر من عشق یعنی زیبا شدن معنا شدن عشق یعنی اوج والایی شدن ای عاشق آن همه مهر که ازجانب تومن به امانت دارم آن همه شبنم که نشست به غنچه اشعارم همه جمع گشته درونم ,خاق شد حس زلال ابرعشقم زبرق دیدگانت به جهان می بارم درد دل بغض تمنای دل,اشک به چشم برده است شادی حیا پیشه کرد ,غم پژمرده است شاعری وشعروآه نیست دگر مرهمش غایت درداست دلم ,روخ من دلتنگ است خاک پا ک ساقی وتنگ شرابت میشوم هردمی بایک نگه مست وخرابت میشوم گرگها رادرکیمن ات من به کنعان دیده ام یوسفانه بازهم تعبیر خوابت میشوم می درخشم تا که عشقت رابه دل دارم بتاب درافق های دوچشمت آفتابت میشوم گرکه بنویسی چه ها برعاشق زارت برفت برگ برگ فصل هجران کتابت میشوم گربنوشانی به من یک جرعه از جام غزل من به دیوان شاه بیت شعرنابت میشوم پیش تراین نکته رافانی چه زیبا گفته بود خاک پای ساقی وتنگ شرابت میشوم شعر عاشقانه
ای شب از رویای تو رنگین شده
ای سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گستر خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستیم ز الودگی ها کرده پاک ای تپش های تن سوزان من اتشیس در سایه مژگان من ای زگندمزار ها سرشارتر ای ز زرین شاخه ها پر بار تر گشوده بر خورشید ها
دوستای خوبم این یه شعر طولانی هست که درسه قسمت ارسال شده لطفا تمام شعررو
بانضمام ضمیمه هاش باتمام وجودت بخوان.
تقدیم به هرعاشقی که این شعررو بااحساس دلش لمس کنه.مابقی درزیر:
Design By : Pichak |