جوان امروزی
سلام سلام من اومد یا به عبارت یبرگشتم اما با کلی درددل تو دلم من برگشتم من آرامتر از همیشه برگشتم... دلتنگ رویاها و آرزوها یم بودم و درگیر زندگی ام... خدایا سپاس که همیشه با منی و فرصتی دیگر نصیبم کردی ... خـــدایا دوسـتت دارم.. به خاطر تمام اوقاتی که در کنارم بودی... به خاطر تمام لذتی که به زندگیم بخشیدی ... به خاطر تمام خطاهایی که اصلاح کردی... همواره سپاسگذارت خواهم بود. تو به من ایمان دادی چرا که باور داشتی همانم که هستم.. چون دوستم داشتی... تو چراغی در ظلمت که نور عشق را بر زندگیم تاباندی... دنیایم به خاطر "تــــــــو" جای بهتری است. با تـــــو من با بهـــــار می رویم... پشت پنجره می ایستم و یاد کسی در خیالم جان می دهم که دلم برایش تنگ شده ... شیشه بخار گرفته پنجره را باز میکنم از پنجره به بیرون خم میشم اما وقتی قد راست میکنم میبینم باز تنهای تنهایم دلم برای دنیای کودکیم یه ذره شده با خودم دفتری را ورق می زنم که هنوز تمام نشده باخود نویس آبی ازدلتنگی ام این طور می نویسم روحم مه آلود است نه می بارد نه می گذرد آرزوی های من پر کشیده اند راه گم کرده اند باد ها ترانه هایم رابا خود برده اند منم محبوس دره های دور م بالا می روم از پله های خیال بر هر پلی رهگذری را می بینم هر رهگذری آرزویی دارد آرزو هایم را به کدامشان بسپارم وقتی به آخر دفتر می رسم دلم می گیره یادم نمی آد هیچ دفتری رو تا آخر تموم کرده باشم چون در آخرین صفحه دفتر شعری جون می گیره که همه امید من برای زندگی رو می کشه پس............... زندگی گذر ثانیه هاست ثانیه هایی بی رحم زندگی آسمانی ست پشت یک پنجره ی بارانی و نگاهی که به مسیر پایان می نگرد به پایان یک رویا رویایی که جز رویا چیزی نیست و دلی که به اندازه ی یک دریا خاموش است ای دنیا ای دنیای بی وفا روزهایم در عمق ثانیه ها جاریست لحظه هایم بی رنگ بی رنگ است عشق را در آسمان شب گم کرده ام و تو ماندهای با تمام خاطره ها غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست ومن امشب قسم خوردم تو را هرگز نیازارم چرا اینقدر ثانیه ها کند می گذره ؟چرا لحظه های خوب اینقدر تند می گذره؟چرا انتظار همیشگیه ولی پایانش فقط به اندازه ی یه خوابه؟یه خوابی که هیچ وقت واقعیت پیدا نمی کنه غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست ومن امشب قسم خوردم تو را هرگز نیازارم چرا اینقدر ثانیه ها کند می گذره ؟چرا لحظه های خوب اینقدر تند می گذره؟چرا انتظار همیشگیه ولی پایانش فقط به اندازه ی یه خوابه؟یه خوابی که هیچ وقت واقعیت پیدا نمی کنه چه غریب ماندی ای دل ! نه غمی ، نه غمگساری نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی نه به انتظار یاری ، نه ز یار انتظاری چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نرسید آن که ماهی به توپرتوی رساند دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری سحرم کشیده خنجر که : چرا شبت نکشته ست تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری به سرشک همچو باران ز برت چه بر خورم من؟ که همچو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری چو به زندگانی نبخشی تو گناه زندگانی بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها بنگر وفای یاران که رها کنند یاری غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد که دگر بدین گرانی نتوان کشید یاری چه چراغ چشم دارد دلم از شبان و روزان که به هفت آسمانش نه ستاره ای ست باری دل من ! چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری نرسید آن که ماهی به توپرتوی رساند دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری سحرم کشیده خنجر که : چرا شبت نکشته ست تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری به سرشک همچو باران ز برت چه بر خورم من؟ که همچو سنگ تیره ماندی همه عمر بر مزاری چو به زندگانی نبخشی تو گناه زندگانی بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری نه چنان شکست پشتم که دوباره سر بر آرم منم آن درخت پیری که نداشت برگ و باری سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها ای خدامن به کسی کار ی ندارم ولی زخم از همه خوردن شده کارم ازغریب وکسی که وصله جونم پشت پاخوردن ومردن شده کارم بعضی ها قیدهمه چی رو زدن بعضی ها اسیر اقبال بدن اون بالانشستی گوش کن ای خدا چه عذابیه به دنیا اومدن مرگ تدریجی شده هستی برام نقش خنده دیگه مرده رو لبام ای خداهرکسی ازراه میرسه می کنه چاه دو رنگی پیش پام
نگویارگران بودیم ورفتیم نگونامهربان بودیم ورفتیم نگونامهربان بودیم ورفتیم آخه اینادلیل محکمی نیست بگوبادیگران بودیم ورفتیم؟ زهردوست ازنیش عقرب بدتراست پس بزن عقرب که دردش کمتر است
Design By : Pichak |